بسمه تعالی
خنده از لطفت حکایت میکند /گریه از قهرت شکایت میکند
این دو پیغام مخالف در جهان/از یکی دلبر روایت میکند
حمدو سپاس بیکران خداوندی راست که با فیض اعظم و لطف و حکمت ربانی خود انسانی معنادار در جهانی معنادار بیافرید،و او را در مسیرانالله و انا الیه راجعون به تکاپو در آورد. و درجهت میل به مقصود وصول به کمال حقیقی ابدیت و تعین شخصیت آدمی در این نوسانِ حرکت او را به راهنمای عقل برخوردار فرمود، تا با راهور عقل به انتهای مقصد نائل گردد.
مفاهیم تنها و خنده و گریه و شادی و اندوه که همواره با خلقت انسان عجین و آمیخته گردیده قابل تفسیر نیست و شرح حال و وصف درونی آدمی قابل تبیین نیست. اما به مدد لطف لطیف الهی و شاخصه ء مهمه آدمی که “ن والقلم و مایسطرون”
قلم و قلمرانی تا حدودی می تواند دکلمه ای از شرح دفتر دل به صفحه نگارش درآورد و دلنوشته را مسطوراتی مسطور نمود. حقیره فقیره کمینه فاطمه اصغری از دیار سالکان کوی دوست، واز مردمان گرگان بی نام و نشان، در کنج خلوت خانه ی حجره ی فقه وفقاهت و عرفان و معرفت حوزه ودر پس کوچه های علم و فضیلت، گوشه ی عزلت را انتخاب نموده و در اشتغال مباحث قیل و قال، موقومات وهم و خیال مشغول می باشم و خدایی را شاکرم که در این مسیر نورانی عرفانی، دوستانی با معرفت و اساتیدی با فضیلت به حقیره عطا فرمودکه، “سیماهم فی وجوههم من اثر السجود” کلیلة البدرفی تمامه و کماله در تارک آسمان مهرو وفا و صدق و صفا مطلعلع و درخشانند، و برایم اکبر نعم الهی محسوب می گردند و اما “بنعمة ربک فحدث” وازسوی دیگر گرچه خانواده ای که از متاع و کالای دنیوی
کم برخوردارند، ولکن از شرافت و اصالت و انسانیت هیچ کم و کاستی
ندارند. از برداران خدوم و خواهران مظلوم و الدینی که مهربان که در نهایت فضای روحانی و حیات روحانی
می باشند، خانه و کاشانه را برایم مدینه فاضله نمودندچه این که اساس کارو یراق و راهور حرکت آدمی در سیر و سلوک الهی همین نعم نعیم
شرافت انسانیت هست و گرچه” دنیا هذه الحیوة الا متاع قلیل “و مالحیوة الدنیا الا متاع الغرور.
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمی است، ماوغم وروی دوست